زخم

ساخت وبلاگ

شما وقتی حوصله ندارین چیکار میکنین ؟

زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 157 تاريخ : شنبه 25 آذر 1396 ساعت: 13:17

منم وقتی حوصله ندارم شاید مثل ام اسی خوشبخت دوش بگیرم یا مثل مه سو خونه رو مرتب کنم یا مثل گندمزار آهنگ گوش بدم ... اما اینبار مثل "نفس صبح" زدم از خونه بیرون . این اولین باری بود که به اون شکل بی حوصلگی م رو خالی میکردم . تنها و بی هدف زدم به خیابونا .مغازه رو گشتم از بین میوه فروشیا و شلوغی سرو صدای تاکسی خطیا رد شدم تا نمایشگاه جینگول فروشی و  چند تا خرید واسه خونه انجام دادم . یه قالب کیک هم خریدم و عصر کیک پختم و شام پیتزا درست کردم . اینروزها سرم گرم کارهای دانشگاهه که وقت نمیکنم وب آپ کنم . کلا وقت نمیکنم باکارهای دانشگاه و کارهای خونه واسه چیزه دیگه ایی وقت صرف کنم . اما این ترم بعد دی میرم امتحان فنی حرفه ایی میدم و مدرک نقاشی آبرنگم رو میگیرم . بعد مدرک آموزش نقاشی کودکان .کلاس گلدوزی میرم و کارگاه های مهندسی پزشکی ثبت نام میکنم و یه سر میرم تهران برای گرفتن نمایندگی تجهیزات پزشکی . با یه پزشک قراره قرارداد ببندم برای راه انداختن کیلینیک لاغری . اونروز با مدیر عامل شرکت و قبل تر با موسس شرکت دکتر نون حرف زده م و اونا اوکی ن . یعنی کلی دکتر بهم امید داد . جدا  از همه اینا تو فکر راه انداختن یه آموزشگاهم !! مختصاتش رو وقتی قطعی تر شد میگم . جاش که از باباس ولی واسه دیزاینش باید وام بگیرم . اینا همون کاراس که عماد میگه نمیشه سخته نمیگیره . همون کاره که بابا میگه بیا این وا زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 167 تاريخ : شنبه 25 آذر 1396 ساعت: 13:17

حالم حال خوبی نبود , آشوب بودم  اما نه از حرف نادیا , از تصور اینکه یعنی عماد بهم درو غ گفته؟ واسه چی باید بهم دورغ میگفت؟ اصلا چرا در این مورد حرف زد؟ چرا پاک نکرد پیام ها رو چرا من رو وارد گذشته ایی کرد که آشوبم کرده ؟ خواب از چشام دویده بود  . اون کنارم آروم خوابیده بود و من ته دلم درد داشت ... برگشتم سمتش . نور  چراغ خیابون افتاده بود توی اتاق و  کمی روشن کرده بود اتاق رو, اونقدری که من میتونستم صورتش رو ببینم  . خیره شدم به چشماش که بسته بودن سرم رو بردم نزدیک تر . درست نزدیک سینه ش . حس میکردم توی خودم دارم میشکنم که سرم رو بوسید . خودم رو کشیدم عقب پرسیدم بیداری؟ جواب نداد . بلند تر پرسیدم .گفت جانم ؟ گفتم یه سوال میپرسم  روح بابا رو قسم بخور راستش رو بهم میگی . گفت چی؟ هنوز چشاش بسته بود و صداش خواب آلود . گفتم قسم بخور . گفت به  روح بابا راستش رو میگم . مکث کردم  نمیدونستم چطور بپرسم اصلا چی بپرسم ؟ چشاش هنوز بسته بود گفتم چیزی بوده که از من بخوای پنهونش کنی؟ یا.... عماد قسم بخور کسی بوده قبل من بهش علاقه داشته باشی ؟ چشاش رو باز کرد و خیره شد توی چشام ... گنگ بود نگاهش گفت خواب نما شدی نصف شبی؟ دیگه نه چشاش خواب داشت نه صداش . گفتم قسم بخور  گفت به روح بابا خل نبودم یکی دیگه رو دوست داشته باشم با تو ازدواج کنم . گفتم شاید نشده باهاش ازدواج کنی . گقت وفا چت شده ؟ گفتم هیچی زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 176 تاريخ : شنبه 18 آذر 1396 ساعت: 4:04

میگین گذشته رو نگردم , نمیگردم . اما وقتی آدم چیزی رونصفه نیمه میدونه دیگه آروم نیست . شک میوفته به جونش و امونش رو میبره . دلش میخواد بدونه تا بهش ثابت شه اشتباه میکنه همه چیز رو به راهه و اون شک هیچی نبوده . با شک نمیشه زندگی کرد . حداقلش اینه که من نمیتونم ! برام قسم خورد و قسمش برام کافیه . اهمیت این قضیه بخاطر اتفاقی نیست که تو گذشته افتاده یا نیافتاده بخاطر حرفیه که بهم زده و حالا بعد دوسال بهم میگن قضیه اونطور نبوده وبرعکس بوده ! من نباشم شما باشید باورتون رو چیکار میکنید ؟ اعتمادتون رو چی که حالا جاش رو شک گرفته . به کسی که تکیه کردین و خیالتون تخته یهو بگن  امن نیست چون ابهت دروغ گفته چیکار میکنید ؟  من نمی گم عماد دروغ گرفته اما اون جست و جوی شبانه م نه واسه وارسیه گذشته که واسه آرومی خیالم بود که عماد به من دروغ نمیگه . آدمها رو چیزهایی که علاقه دارن تعصب دارن غیرت دارن . انحصار طلبن . نمیخوان از دستش بدن !! پ ن : منم قبول دارم گذشته تو گذشته جا مونده . منم قبول دارم آدمها عوض میشن . منم قبول دارم مهم االانه . منم قبول دارم نیازی نیست همه گذشته رو به طرفمون بگیم و ما حق نداریم گذشته دیگران رو وارسی کنیم اما  اگه میخواید چیزی رو از گذشته تون  به طرف مقابلتون نگید تمام و کمال پاکش کنید . نذارید نصفه نیمه بفهمه . شک آدم رو از پا درمیاره ! زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 170 تاريخ : شنبه 18 آذر 1396 ساعت: 4:04

هوا تاریک بود و سرد . من از صبح درگیر دانشگاه بودم و عماد ماموریت . من خسته بود و عماد خسته تر . خوردن دم نوش توی فضای نیمه تاریک و ساکت خونه مثل یه مسکّن نشت میکرد توی تنم. گاهی نوشیدن یه دم نوش آرام ترین عاشقانه پنهانه 


پ ن:عنوان ، نام کنابیست از نادر ابراهیمی


زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : عاشقانه, نویسنده : nelii1 بازدید : 160 تاريخ : شنبه 18 آذر 1396 ساعت: 4:04

یکی از دلایلی که واسه ازدواج داشتم این بود که دلم میخواست یکی باشه هم دوره ی خودم . مثل خودم ریسک پذیر مثل خودم پر انرژی . کسی که من اگه جایی کم آوردم اون پشتم باشه اون همراهم باشه بگه آره تو میتونی آره میشه هرجا کمک خواستی من پشتتم من هستم رو من حساب کن . کسی که وقتی ناراحتم وقتی کم آوردم فارغ از تمام دنیا و نگاه هاش اون کنارم بایسته هیییییچی نگه تنها بزنه روی شونه م اونی که میزنه روی شونه ت بیش از هرکسی تو رو میفهمه .... الان که دارم تایپ میکنم دارم خشمم رو خالی میکنم تو کلمات کیبورد .... وقتی از نقشه هام و فکر هام حرف میزنم کمکی در کار نیس .... نمیشه و نمیتونی و سخته و .... حالم بهم میخوره از این کلمه ها ..... . اونروزی که سعی میکنی خودتو رو به دیگران ثابت کنی باختی ..... پ ن : من آدمی نیستم که با درد دل کردن خالی شم ..... میفهمم میخواین کمکم کنین ولی لطفا نیاین بگین بیا حرف بزنیم خالی شی .... من تا مشکلم حل نشه خالی نمیشم با حرف زدن زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 162 تاريخ : شنبه 18 آذر 1396 ساعت: 4:04

برام پیرهن خریده بود از اونا که حریرن, گل گلی ن دامنشون یه کمی چین داره و تا زیر زانوه . پیرهن رو پوشیدم و حالم خوووب شد خیلی خووب . تا بوده عاشق پیرهن بودم . حریر باشه خنک باشه گل های خوشگل داشته باشه. که کفش پاشنه بلند بپوشم و رژ سرخ بزنم . موهای بلندم رونبندم و... موسیقی باشه و کتری قل بخوره و من ظرف بشورم و زیر لبم زمزمه کنم یه ترانه عاشقانه ... حالم تو این تصور خوبه ! اما گاهی شده شلوار پوشیدم با تی شرت ,موهام رو دار زدم پشت سرم و هیییییچ رژ سرخی در کار نیس . من ظرف نشستم و زیر لبم هیچ آهنگی زمزمه نکردم  من جدی بودم خیلیییی جدی ! تو این حالتم بیشتر مصمم تا عصبانی . شبهایی هم بوده هیییییچ یادم نیس چی پوشیدم موهام باز بوده یا بسته رژ داشته م یا نه . من از ته دل گریه کردم و امان از استیصال !!! فکر میکنم اگه یه روز دختر دار شم بهش یاد میدم قبل از هرچیزی از مردها یک سوپرمن نسازه . هرجا که کم آورد فکر نکنه به جای خالی مردی که باید پشتش بایسته و دستش رو بگیره . بهش انرژی بده و تو تمام کارها و اتفاقات حتی گوچیک براش دل و جرات جور کنه ... بهش یاد میدم درک کنه مردها هم انسانن . اونها هم کم میارن اونها هم همیشه شچاع و جسور و همه فن حریف نیستن . حتی شاید بعضیاشون  هیچ کدوم این خصوصیات رو هیچ وقت نداشته باشن  .حتی بینظیر ترین مردها تو زندگی روزمره , از نزدیک , به شدت معمولی ن . بهش یاد می زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 147 تاريخ : شنبه 18 آذر 1396 ساعت: 4:04